یک سالگی گرین آیلند

درود

یک سال و یک هفته از شروع رسمی خدمات گرین آیلند گذشت. در این مدت ما بیش از 200 مراجعه کننده داشته ایم که 185 نفر ایشان سئوال و یا درخواستی راجع به خدمات جاری مان داشته اند. 

در گرین آیلند نهایت تلاش خود را به کار بسته ایم تا با مدیریت زمان و تقسیم کار بین خودمان توافق سطح سرویس ( SLA) را در پاسخگویی به مشتریانمان رعایت کرده و بیش از 98 درصد مواقع این مهم را به انجام رسانده ایم ضمنا تاکنون حدود 1000 ایمیل خطاب به مشتریان و یا برای فراهم آوردن خدمات مورد نیازشان تهیه و ارسال شده است. 

اولویت اصلی مان کارگشایی از نیازهای مراجعین و کاهش دغدغه های ابتدای مسیر مهاجرتشان بوده و در این مسیر دوستان زیادی یافته ایم که به آشنایی با ایشان افتخار می کنیم. 

به کمک دوستان عزیز نماینده مان، خدمات گرین آیلند علاوه بر سیدنی در شهرهای ملبورن کاملا فعال و در شهرهای بریزبن و پرث نیز آماده فعالیت هستند. پرتوان و با انرژی به مسیر خود ادامه می دهیم و از شنیدن نظرات و انتقادات شما خوشحال خواهیم شد.

پی نوشت : تعدادی از دوستان نیز  نظراتشان را در مورد خدمات گرین آیلند - اینجا - منعکس کرده اند.

بدرود

بی بی سی فارسی در دو نگاه

درود

برای مایی که دور از وطن هستیم، گاهی نقش رسانه ها مهمتر از زمانی می شود که در ایران زندگی می کردیم. گاهی لازم می شود که وطنمان را به دوستان یا همکاران خارجی مان که شناخت یا درک درستی از ایران ندارند، بشناسانیم و گاهی هم دلتنگی های خودمان را با آنها سر می کنیم.

یکی از رسانه هایی که در این زمینه فعالیتهای زیادی داشته است BBC است که به هرحال در زمره حرفه ای های دنیای رسانه قرار دارد. طی هفته گذشته و امروز در دو طعم مختلف با این رسانه سرو کار داشتم:

سکانس اول : مستند چهارگانه A taste of Iran با کارگردانی و اجرای صادق صبا - که هم اکنون رئیس بخش فارسی بی بی سی است - طی 4 هفته از کانال SBS استرالیا پخش شد. کار زیبا و دلنشینی بود و از ایران حسی تقریبا واقعی به بیننده خارجی ارایه می داد و به جرات بسیار ارزنده تر از مستند Red Card بود که در مارچ نشان دادند - مستندی در مورد قتل همسر ناصر محمد خانی و ماجراهای دادگاههای مربوطه.  

سکانس دوم : مصاحبه عنایت فانی با اسطوره بازیگری، سوسن تسلیمی را گوش کردم ( لینک مصاحبه ). قبلا هم مصاحبه های دیگری را از وی شنیده بودم، وی که ظاهرا مجری برنامه هایی است که شامل گفتگو هم می شود، حسابی من را کلافه می کند. کافی است یک مصاحبه اش را گوش کنید تا سراپا استرس و اضطراب شوید. عجله های بی مورد، پریدن میان کلام گویندگان و تکرار مدام "وقت ما کافی نیست" آدم را کاملا یاد دوستان خودمان در صدا و سیما می اندازد که مهمان دعوت می کنند و خودشان فک می زنند.

از چنین رئیسی چنین مرئوسی بعید است.

بدرود


خدمات درمانی عمومی و خصوصی

درود

خدمات درمانی عمومی Medicare

دارندگان ویزاهای اقامت دائم مشمول خدمات درمانی عمومی یا medicare می شوند. پس از ورود به استرالیا از جمله اولین اقداماتی که هر فرد انجام می دهد، ثبت نام در دفاتر مدیکر و دریافت کارت مربوطه است. با داشتن این امکان، دارندگان این پوشش درمانی می توانند از کلینیکهای درمانی دولتی به صورت رایگان استفاده کنند و ضمنا استفاده از امکاناتی مثل رادیولوژی، سونوگرافی، آزمایشات مختلفی که به صلاحدید پزشک عمومی (GP) تجویز می شود و امکاناتی دیگر مثل استفاده از مشاوران روان درمانی و ... در این قالب می گنجند که خیلی از آنها در مراکزی که به صورت Bulk Billing  سرویس می دهند قابل انجام است و برخی از آنها در مراکزی انجام می شود که بعد از پرداخت توسط شخص و گرفتن رسید می توان بخشی از مبلغ پرداختی را در مراکز medicare (یا به صورت آنلاین ) ادعا (Claim) نمود.

لازم به ذکر است که خدمت مدیکر برای اشخاصی که شاغل نیستند رایگان است. اما افراد دارای شغل لازم است در پایان سال مالی و در زمان Tax Return، یک و نیم درصد درآمدشان ( حقوق منهای هزینه هایی که قابل برگشت هستند ) را تحت عنوان Medicare Levy  به دولت بپردازند.

چنانچه فرد مجرد درآمدی بالاتر از 77000 دلار و خانواده ای درآمد بالاتر از 154000 دلار در سال داشته باشند و از بیمه خصوصی با پوشش بیمارستانی برخوردار نباشند می بایست یک درصد دیگر از درآمدشان را تحت عنوان Medicare Levy Surcharge  یا MLS به دولت بپردازند.

خدمات درمانی خصوصی Health Insurance

جراحیهای خاص، بهره مندی از بیمه در خدمات دندانپزشکی و استفاده از امکانات بیمارستانهای خصوصی و مواردی از این دست در پوشش medicare نمی گنجند. اشخاصی که علاقمند به استفاده از این خدمات باشند و یا تمایلی به پرداخت MLS نداشته باشند لازمست از بیمه خصوصی استفاده نمایند.

دولت برای تشویق افراد به استفاده از بیمه های خصوصی دارای پوششهای بیمارستانی تخفیفی تحت عنوان Private Health Insurance Rebate را قائل می گردد که برای افراد زیر 65 سال میزان آن 30 درصد است.

دولت سیاست تشویقی دیگری به نام (Lifetime Health Cover (LHC را برای افراد در نظر گرفته است که به نظر من در واقع سیاست تنبیهی است! چنانچه بعد از اول جولای در سی و یکمین سال تولد، فردی تصمیم به استفاده از بیمه خصوصی با پوشش بیمارستانی بگیرد، می بایست به ازای هر سال 2 درصد اضافه تر حق بیمه بپردازد. جذابیت این سیاست برای مهاجرین این است که مهاجر در هر سنی که وارد شود، در سال ورودش از این تخفیف برخوردار می شود. مثلا اگر فرد در سن 35 سالگی وارد شود، سال اول می تواند با هزینه اولیه بیمه خصوصی را تهیه کند و اگر بیش از یکسال از اولین ورود فرد بگذرد، و مثلا در 37 سالگی تصمیم به تهیه این بیمه بگیرد می بایست 14 درصد اضافه تر بپردازد.

بیمه گذاران زیادی از جمله HCF، Medibank ، MBF و .. بیمه خصوصی را ارایه می دهند و پس از مراجعه به هر یک از آنها می توان از محصولات از پیش تعریف شده شان (Product) یا به صورت انتخابی از خدمات بیمارستانی و غیر بیمارستانی شان یک ترکیب customize شده را تهیه نمود. معمولا Package های آماده ایشان به صرفه تر و کاربردی تر هستند.

نکات :

1 - برای استفاده از بیمه خصوصی پس از تهیه آن لازم است به زمان Waiting Period دقت شود. هر خدمتی از خدمات غیربیمارستانی مثل دندانپزشکی، زایمان و جراحیهای مختلف ممکن است به محض تهیه بیمه در چتر پوششی بیمه قرار نگیرد. مثلا برای استفاده از پوشش زایمان این زمان 12 ماه است یعنی پس از یکسال که بیمه تهیه شده باشد چنانچه فرد بخواهد از خدمات زایمان در بیمارستان خصوصی استفاده کند، مجاز خواهد بود(تولد بچه باید بعد از 12 ماه باشد) .

2 - در برخی موارد برای زوجها مناسب تر است که بیمه خصوصی را به صورت دو بیمه تک نفره ( نه خانوادگی ) تهیه نمایند. این نکته می بایست در هنگام تهیه بیمه از آژانس مورد نظر سئوال شود.

سعی کردم همه موارد و اصطلاحات مربوطه را در این متن بیاورم اگر موردی تکمیلی به نظرتان رسید حتما خبر دهید تا در متن بگنجانم.

پی نوشت 1 ( بعدا اضافه شده است ) : با شرحی که رفت ممکن است به نظر برسد که تهیه بیمه خصوصی ضروری است. در صورتی که کاملا اختیاری است و شخص می تواند اصلا آن را تهیه نکند.

پی نوشت 2 ( بعدا اضافه شده است ) : در سال اول ورود معمولا از طرف دولت نامه ای دریافت می شود که پایان زمان برخورداری از LHC را گوشزد می نماید.

بدرود


استفاده ما از اینترنت چگونه است ؟

درود

قبلا هم گفته بودم نوشتن فقط در مورد استرالیا و مهاجرت لااقل برای من سخته. یعنی حقیقتش اینه که بعد از فراز و فرودهای اولیه - نه اینکه چیزی برای نوشتن نباشه - کمتر موضوع جذابی برای نوشتن پیدا می شه. دوستان جدیدتری به استرالیا می آیند و نگاه تازه تری به موضوع مهاجرت می کنند و کم کم من نوعی هم دچار روزمرگیها یا برنامه های دیگری می شویم که شاید جای گفتنش یا حوصله و وقت گفتنش در وبلاگ نباشد.

این مقدمه رو گفتم که نتیجه بگیرم از این بعد به موضوعات دیگری هم خواهم پرداخت که گاهی از استرالیا و مهاجرت دورند اما احتمالا تجارب یا دیدگاههایی است که در استرالیا به دست آورده ام. البته ممکن بود با زندگی در ایران هم به همین نتیجه برسم.

یکی از مواردی که این سر دنیا می بینیم، استفاده های جالب و با مسمایی است که از اینترنت و ابزار وب 2 می شه. از دولت الکترونیکی و تجارت الکترونیکی گرفته تا قرار دادن توییت برای رویدادها و هزار APPLICATION جورواجور که ( خصوصا) برای آیفونها تولید می شوندو ... خلاصه علاوه بر تولید کلی محتوای علمی و قابل ارجاع گره هایی از زندگی روزمره مردم گشوده می شه. 

اما در فضای وب فارسی چه می گذرد؟ اگر هنوز مثل من اخبار و سایتهای فارسی رو دنبال می کنید، این بخش باید برایتان آشنا باشه وگرنه که حتما سعادتمند شدید و مطالب درخور مطالعه می کنید. شاید 90 درصد چیزایی که تو این فضا دیده می شوند عبارتند از:

1 - در موارد علمی : ترجمه نادقیق از یک مقاله یا خبر نه چندان جدی که نابجا و با تیترهای ناصحیح در یک سایت یا وبلاگ می آید.

2 - در موارد سیاسی : ( که این روزها بیشترین موارد را به خود اختصاص می دهد ) یک خبر یا تحلیل اگر جالب باشد از در و دیوار به شما حمله می کند، در گودر از قول منبع اصلی و دهها وبلاگ و سایت کپی کار دیگر که بارها و بارها SHARE می شوند. خوب تا اینجا خوب است، اما کاش همینجا کار تمام می شد؛ محتوا در یک ایمیل کپی می شود و شما آن را حداقل 10 بار از طرف 10 آدم مختلف که حداقل 5 نفر آنها را نمی شناسید دریافت می کنید؛ در فیسبوک ( که خوشبختانه بیشتر از یکساله تو ترکش هستم ) حداقل 10 بار دیگر SHARE  می شود؛ در بالاترین با تیترهای مضحک به اشتراک گذاشته می شود و ...

3 - در موارد متفرقه : ایمیلهایی محتوی عکسهایی با عنوانهای ناصحیح، مطالب طنزی که به اشتباه جدی گرفته شده اند و شایعاتی که با خواندن یکبار آن و با داشتن IQ متوسط می توان از کذب بودنش مطمئن شد را از حداقل 5 نفر در پریودهای 1 تا 2 ماه دریافت می کنید ( مثال بارزش خلیج فارسی و سایتی که دارد رای گیری می کند ) هر بار با تیتری جدید و بی ربط تر از بار قبلی و اصرار که اگر اینو به دوستانت بفرستی سر هفته حوشبخت می شی و از این حرفا. انگار که همه ما به نسیان دوره ای مبتلا شده ایم و به طور نا محسوس در مسابقه ارسال ایمیل شرکت کرده ایم. 

به اینها بیافزایید، دوستان عزیزتر از جانی که فرومها و گروههای تخصصی را با Chat room اشتباه می گیرند و یا از توییتر و فرندفید و ... استفاده های نابجا دارند و یا همه را از دریچه فیسبوک می شناسند و زندگی اجتماعی شان را با زندگی مجازی در فیسبوک عوض کرده اند. نمی دانم هنوز عادت بیمارگونه ارسال جوک از طریق SMS به صورت فله ای در ایران رواج دارد یا خیر ولی به گمانم همه اینها شبیه هم هستند فقط ابزارها پیشرفته تر شده اند ولی در نوع استفاده ما تغییری حاصل نشده است. 

حتما بسیاری از این موارد کاملا شخصی است ولی تصدیق می کنید که در خیلی از این موارد آزادی شخصی ما موجب سلب آسایش دیگرانی می شود که احتمالا برای وقت خود برنامه ریزیهای بهتری دارند و نمی توانند از دنیای مجازی هم بیرون بروند. خوب پس سهم تولیدی ما کجاست. تولید محتوای ما به زبان مادریمان چقدر است و تا چه میزان این محتوا نوآورانه و بدون تکرار و کپی است.

قصد ندارم نتیجه خاصی بگیرم، این موضوع رو با شما دوستان در میان گذاشتم چون مدتها بود بهش فکر می کردم، گفتم شاید شما نظری بدهید و خانواده ای را از نگرانی خارج سازید.

بدرود

گروه eagles در سیدنی

درود

فکر کنم اکثر ماها از آهنگ هتل کالیفرنیا خاطراتی خوشی داریم. گروه eagles -گلن فری، دان هنلی، جو والش و تیموتی اشمیت - برای تور کنسرت در ماه دسامبر به استرالیا خواهند آمد.

دوم ، سوم و ششم دسامبر در سیدنی 

دهم دسامبر در پرث

سیزدهم دسامبر در بریزبن

هفدهم و هجدهم دسامبر در ملبورن

بلیط فروشی برای سیدنی از تاریخ 28 جون ( فردا ) آغاز خواهد شد.

بلیط برای 2 و 3 دسامبر در سیدنی را از این آدرس و برای 6 دسامبر از این آدرس می توانید تهیه کنید. قیمت بلیطها هم 669، 256، 163 و 102 دلار است.

بدرود


مقایسه کشورها

درود

به دوستانی که برای مقصد مهاجرت دچار تردید هستند یا امکان زندگی در چند کشور برایشان فراهم است، توصیه می کنم این سایت را ببینند و کشورهای مورد نظرشان را با هم مقایسه کنند.  البته دیدنش برای دیگران هم خالی از لطف نیست. این سایت کشورها را از دیدگاه 9 شاخص زیر در سال 2009  بررسی و درجه بندی کرده است :

1 - اقتصاد

2 - کارآفرینی

3 - دموکراتیک بودن

4 - امنیت

5 - توانایی دولت 

6 - آزادی فردی 

7 - تحصیلات

8 - شرایط اجتماعی 

9 - بهداشت

جالب است بدانیم استرالیا در مجموع مقام 6 را به دست آورده است و در این 9 شاخص به ترتیب در مقامهای 21،4،6،4،10،14،5،15،7 قرار دارد و در این شاخص ها به ترتیب کشورهای هنگ کنگ، آمریکا، سوئد، نروژ، دانمارک، نروژ، نروژ، نیوزلند، اطریش و در مجموع فنلاند مقامهای اول را تصاحب کرده اند.

بدرود

دو زبانگی

درود

اگر زبان مادری شما غیر فارسی است، اگر در کشوری غیر از ایران زندگی می کنید و فرزند دارید، شما را به خواندن این مطلب یا شنیدن پادکست آن توصیه می کنم. به نظرم برای مهاجرین دارای فرزند خردسال خیلی مناسب  باشد.

بدرود 

تغییر ذائقه فرهنگی

درود

یکشنبه شب، 16 می وقتی از کنسرت استاد شجریان برگشتم مطلب زیر را نوشتم و برای هفته نامه خلیج پارس (که تازگی از خلیج فارس به خلیج پارس تغییر نام داده است ) که برگزار کننده این تور کنسرت بود فرستادم. مدیر مسئول هم لطف کرده و مطلب رو چاپ کرده است.

"بار دیگر در زندگیم سعادت آن را داشتم که هنرنمایی استاد بی بدیل موسیقی ایران، محمدرضا شجریان را از نزدیک شاهد باشم و افتخار کنم که در زمانه ای زندگی می کنم که اشعار حافظ و سعدی و مولانا را اعجازهنرمندی دوباره تازه می گرداند.

جا دارد از برگزار کننده این تور کنسرت تشکر کنم که به نظرم از تبلیغات برای کنسرت و بلیط فروشی گرفته تا برگزاری و اجرای مراسم، کاری  حرفه ای و کم نقص را ارایه نمود.

به نظرم از اجرای آخرین کنسرت موسیقی سنتی در سیدنی باید خیلی گذشته باشد. به گمانم ارایه انواع موسیقی دیگر که در جای خود شنیدنی هستند، باعث تغییر ذائقه ما و چه بسا تجمیع احساسات ما سیدنی نشینان شده است. وگرنه همه ما می دانیم که آوردن کودکان عزیز در این نوع کنسرت مشکل ساز است و به قول استاد شجریان ظلمی در حق کودک است. ازاین هم که بگذریم، همه ما می دانیم که تشویق های بی موقع در میان قطعات موسیقی و فلاشهای مکرر دوربینهایی که قطعا عکسهای بی کیفتی را شکار می کنند، فقط تمرکز گروه اجرا کننده را بر هم می زند. فریادها و سوت زدنهایی که معمولا برای هیچ نوع کنسرتی زیبنده نیست، از جمله مواردی بود که به ما یادآوری کند، موسیقی حرفه ای را تماشاگری حرفه ای شاید.

امیدوارم برگزار کننده محترم هر از گاهی  با برگزاری کنسرتهایی از این دست، ذائقه مان را تغییر دهد."

راستی اگر اهل دنبال کردن اخبار ورزشی هم هستید، مطلب "وقتی کرکری کتبی می شود"( صفحه 3 ) را هم هفته نامه تازه تاسیس ایران از من چاپ کرده است.

این کلیپ رو هم ببینید، قشنگه. 

بدرود

استاد شجریان  - کسی از گربه های ایرانی خبر ندارد

درود

توجه شما رو به دو خبر فرهنگی ایرانی - استرالیایی جلب می کنم :

1 - فیلم کسی از گربه های ایرانی خبر ندارد ( Nobody knows about persian cats ) در فستیوال فیلم سیدنی که از 2 تا 14 ژوئن 2010 برگزار می شود، نمایش داده می شود.

این فیلم که از ساخته های بهمن قبادی است در مورد یک گروه موسیقی زیرزمینی است که قصد دارند ترتیب برگزاری یک کنسرت زیرزمینی را بدهند.

کسی از گربه های ایرانی خبر ندارد به همراه 6 فیلم دیگر در بخش فیلم و موزیک در دو نوبت در سالن اپرا هاوس به نمایش در می آید :

·  5 ژوئن ساعت 2 بعد از ظهر نمایش فیلم به همراه اجرای موسیقی راوی ( من راوی را نمی شناسم، احتمالا از موسیقیدانان یا گروههای ایرانی است )

· 12 ژوئن ساعت 2 بعد از ظهر نمایش فیلم به همراه جلسه پرسش و پاسخ.

2 - استاد محمدرضا شجریان برای برگزاری تور کنسرت موسیقی در استرالیا هستند و قرار است سیدنی در 16 می، پذیرای ایشان باشد. روزنامه سیدنی مورنینگ هرالد در مورد ایشان مطلبی خواندنی را منتشر کرده است که می توانید آن را در این آدرس و برگردان خلاصه آن را در این آدرس بخوانید.

ضمنا ایشان دو مصاحبه تلویزیونی هم داشته اند که من لینکی از آنها سراغ ندارم، کسی پیدا کرد به من هم خبر بدهد.

بعدا اضافه کردم

بدرود

 

مهاجرت قسمت دوم

درود

مطلب قبلي رو که نوشتم، محمدرضا در پشت درياها و محمد از زندگي در استراليا هم لبيک گفتند و مسئله رو از ديدگاه خودشون بررسي کردند؛ علي نوبر هم تو کامنتها مفصل مطالبي رو شرح داد.

کتمان نمي کنم که انتظار داشتم فيدبک بيشتري از دنبال کنندگان وبلاگ بگيرم، اما براي تکميل حرفم دست به کار نوشتن اين پست شدم. شايد موارد اين پست بيشتر به بعد از مهاجرت ربط داره و حاصل تجربه يک سال و نيم من است.

8 - حتي الامکان همه تلاش خود را براي استقرار هرچه سريعتر انجام دهيد.

8-1 - اجاره محل اقامت، تهيه وسايل زندگي مثل يخچال و ... باز کردن حساب بانکي، گرفتن کارت مديکر، ثبت نام احتمالي در کلاسهاي زبان و skillmax و خلاصه اقداماتي از اين دست را هرچه سريعتر انجام دهيد، فکرتان راحت تر است.

8-2- بعضي از دوستان با توجه به بودجه شان و نوع زندگي شان از ميانبرهايي مثل اجاره منزل مبله در آغاز کار استفاده مي کنند.

8-3 - آسان گيري بيش ازحد از یک سو و ايده آل گرايي از سویی دیگر جزو آفتهايي است که ممکن است در اين مرحله به شما آسيب برساند. در استراليا هزينه زندگي بالاست بنابراين خيلي به دنبال ارزان تمام کردن همه چيز نباشيم که ممکن است مجبور به پرداخت هزينه هاي اضافي شويم. ضمنا اينجا کسي به ياد نمي آورد که در ايران سوار چه ماشيني بوديم و در چه محله اي زندگي مي کرديم، آن را بايد انتخاب کرد که با بودجه بندي و برنامه ريزيمان مطابقت دارد.

8-4 - هم مطالعه و تحقيق کنيد و هم از تجارب مفيد استفاده کنيد. در ابتدا هيچيک به تنهايي کافي نيست.

9 - براي يافتن کار مناسب تلاش مفيد و موثر لازم است.

9-1 - در ابتدا بايد بگويم که از نظر من کاري مناسب است که براي پوشش هزينه هاي زندگي کفايت کند و از نظر روحي هم فرد با آن احساس خوبي داشته باشد. اين تعريف در مورد خيلي از افراد ادامه همان کاري است که در ايران داشته اند و در مورد معدود افرادي هم ممکن است تبلور شاخه اي کاملا متفاوت از توانايي های دیگرشان باشد.

9-2 - اما اگر به انجام بعضي از کارها ( کار کژوال - غیر تخصصی ) در صورت ناچاري فکر مي کنيم، دو نکته را بايد مدنظر داشته باشيم :

9-2-1- هيچ کاري عار نيست خصوصا در کشوري که همه مشاغل داراي احترام کافي هستند و شخصيت افراد و شغلشان با هم سنجیده نمی شود.

9-2-2- بدون تعارف و بدون تصدیق یا انکار باید بپذیریم که بعضی از افراد این گزینه را شکست می دانند. بهتر است قبل از قرار گرفتن در چنین موقعیتی راجع به آن فکر کرده باشیم.

9-3- در مورد توانایی های فنی خودمان دچار توهم نشویم. استاندارد کار در استرالیا متفاوت از ایران است، ( بحثم بالاتر یا پایین تر بودن نیست ) معیارها متفاوت است و شاید تخصصهای عمیق را بیشتر از تعدد تخصص در یک نفر می پسندند؛ ضمنا اخلاق فردی و اجتماعی فرد هم برایشان خیلی مهم است.

9-4- در پیدا کردن شغل هم، مقایسه ها ویرانگرند. مقایسه کارهایی که پیشنهاد می شود با موقعیتی که در ایران داشتیم، مقایسه دوستان هم سطح در استرالیا که ممکن شغلهای بهتر یا با حقوق بالاتری نسبت به ما داشته باشند، فقط تمرکز ما را به هم می زند نه بیشتر.

9-5- یاد بگیریم که درآمد مثل اعتقادات جزو مسایل خصوصی افراد هستند و با پرسیدن آن افراد، خصوصا دوستانمان را معذب نکنیم. 

10- مستقر شدیم و کار را هم یافتیم و یا به صورت موثری دنبالش هستیم، حالا وقت ادامه زندگی است نه ؟!

10-1- آیا در ایران تو خیابون به همه سلام می کردیم؟ آیا با همه همکارامون و دوستامون رفت و آمد خانوادگی داشتیم؟ مسلما نه. کشور جدید فرصتی برای یافتن دوستان جدید است که حالا با عدم وجود خانواده و دوستان قدیمی مان باید در یافتن و برقراری ارتباط با شون خیلی وسواس به خرج بدیم، چون گاهی لازمه نقش های مهمی را برای هم بازی کنیم و پشت هم باشیم. از تعمیمهای بیهوده ای مثل "ایرانیها اینجورین" یا "من از ایرانیا فراری ام" برحذر باشیم. مثل بقیه این ملت زندگی خودمان را بکنیم و تلاش کنیم هیاهو و جنجال کمتری داشته باشیم.

10-2- تلاش نکنیم چیزی را که در جامعه عادی اینجا ارزش کمتری برایش قائل اند ( مثل اوضاع سیاسی حاکم برایران ) یا آن را جزو مسائل کاملا خصوصی می دانند ( مثل اعتقاد به خدا و دین و ... ) را مرتب به بحث بگذاریم و نظریاتمان را به اطلاع حضار برسانیم، به نظر فقط دلزدگی می آورد.

10-3- به نظر من در یک جامعه چند فرهنگی باید پذیرای افراد مختلف از فرهنگهای متفاوت و حتی هموطنانی با گذشته های گوناگون بدون پیش داوری بود.

10-4- تفریحات بسیار متنوعی وجود دارد، جرات و جسارت امتحان آنها را به خودمان بدهیم.

10-5 - ناچاریم کمی با اخبار ایران فاصله بگیریم و کمی هم اخبار و فرهنگهای جدیدی را که با آن سروکار داریم مطالعه کنیم. در غیر این صورت همیشه حالت مسافری سردرگم را خواهیم داشت. 

نمی دانم حتما موارد مهم و زیادی هست که در موردش ننوشتم، اگر یادم بیاید آنها را بعدا خواهم نوشت. باز هم تکرار می کنم که اینها نظرات من بعد از یکسال و نیم است، ممکن است دیگران یا حتی خود من بعد از مدتی نظر دیگری داشته باشیم.

بدرود