درود
مطلب قبلي رو که نوشتم، محمدرضا در پشت درياها و محمد از زندگي در استراليا هم لبيک گفتند و مسئله رو از ديدگاه خودشون بررسي کردند؛ علي نوبر هم تو کامنتها مفصل مطالبي رو شرح داد.
کتمان نمي کنم که انتظار داشتم فيدبک بيشتري از دنبال کنندگان وبلاگ بگيرم، اما براي تکميل حرفم دست به کار نوشتن اين پست شدم. شايد موارد اين پست بيشتر به بعد از مهاجرت ربط داره و حاصل تجربه يک سال و نيم من است.
8 - حتي الامکان همه تلاش خود را براي استقرار هرچه سريعتر انجام دهيد.
8-1 - اجاره محل اقامت، تهيه وسايل زندگي مثل يخچال و ... باز کردن حساب بانکي، گرفتن کارت مديکر، ثبت نام احتمالي در کلاسهاي زبان و skillmax و خلاصه اقداماتي از اين دست را هرچه سريعتر انجام دهيد، فکرتان راحت تر است.
8-2- بعضي از دوستان با توجه به بودجه شان و نوع زندگي شان از ميانبرهايي مثل اجاره منزل مبله در آغاز کار استفاده مي کنند.
8-3 - آسان گيري بيش ازحد از یک سو و ايده آل گرايي از سویی دیگر جزو آفتهايي است که ممکن است در اين مرحله به شما آسيب برساند. در استراليا هزينه زندگي بالاست بنابراين خيلي به دنبال ارزان تمام کردن همه چيز نباشيم که ممکن است مجبور به پرداخت هزينه هاي اضافي شويم. ضمنا اينجا کسي به ياد نمي آورد که در ايران سوار چه ماشيني بوديم و در چه محله اي زندگي مي کرديم، آن را بايد انتخاب کرد که با بودجه بندي و برنامه ريزيمان مطابقت دارد.
8-4 - هم مطالعه و تحقيق کنيد و هم از تجارب مفيد استفاده کنيد. در ابتدا هيچيک به تنهايي کافي نيست.
9 - براي يافتن کار مناسب تلاش مفيد و موثر لازم است.
9-1 - در ابتدا بايد بگويم که از نظر من کاري مناسب است که براي پوشش هزينه هاي زندگي کفايت کند و از نظر روحي هم فرد با آن احساس خوبي داشته باشد. اين تعريف در مورد خيلي از افراد ادامه همان کاري است که در ايران داشته اند و در مورد معدود افرادي هم ممکن است تبلور شاخه اي کاملا متفاوت از توانايي های دیگرشان باشد.
9-2 - اما اگر به انجام بعضي از کارها ( کار کژوال - غیر تخصصی ) در صورت ناچاري فکر مي کنيم، دو نکته را بايد مدنظر داشته باشيم :
9-2-1- هيچ کاري عار نيست خصوصا در کشوري که همه مشاغل داراي احترام کافي هستند و شخصيت افراد و شغلشان با هم سنجیده نمی شود.
9-2-2- بدون تعارف و بدون تصدیق یا انکار باید بپذیریم که بعضی از افراد این گزینه را شکست می دانند. بهتر است قبل از قرار گرفتن در چنین موقعیتی راجع به آن فکر کرده باشیم.
9-3- در مورد توانایی های فنی خودمان دچار توهم نشویم. استاندارد کار در استرالیا متفاوت از ایران است، ( بحثم بالاتر یا پایین تر بودن نیست ) معیارها متفاوت است و شاید تخصصهای عمیق را بیشتر از تعدد تخصص در یک نفر می پسندند؛ ضمنا اخلاق فردی و اجتماعی فرد هم برایشان خیلی مهم است.
9-4- در پیدا کردن شغل هم، مقایسه ها ویرانگرند. مقایسه کارهایی که پیشنهاد می شود با موقعیتی که در ایران داشتیم، مقایسه دوستان هم سطح در استرالیا که ممکن شغلهای بهتر یا با حقوق بالاتری نسبت به ما داشته باشند، فقط تمرکز ما را به هم می زند نه بیشتر.
9-5- یاد بگیریم که درآمد مثل اعتقادات جزو مسایل خصوصی افراد هستند و با پرسیدن آن افراد، خصوصا دوستانمان را معذب نکنیم.
10- مستقر شدیم و کار را هم یافتیم و یا به صورت موثری دنبالش هستیم، حالا وقت ادامه زندگی است نه ؟!
10-1- آیا در ایران تو خیابون به همه سلام می کردیم؟ آیا با همه همکارامون و دوستامون رفت و آمد خانوادگی داشتیم؟ مسلما نه. کشور جدید فرصتی برای یافتن دوستان جدید است که حالا با عدم وجود خانواده و دوستان قدیمی مان باید در یافتن و برقراری ارتباط با شون خیلی وسواس به خرج بدیم، چون گاهی لازمه نقش های مهمی را برای هم بازی کنیم و پشت هم باشیم. از تعمیمهای بیهوده ای مثل "ایرانیها اینجورین" یا "من از ایرانیا فراری ام" برحذر باشیم. مثل بقیه این ملت زندگی خودمان را بکنیم و تلاش کنیم هیاهو و جنجال کمتری داشته باشیم.
10-2- تلاش نکنیم چیزی را که در جامعه عادی اینجا ارزش کمتری برایش قائل اند ( مثل اوضاع سیاسی حاکم برایران ) یا آن را جزو مسائل کاملا خصوصی می دانند ( مثل اعتقاد به خدا و دین و ... ) را مرتب به بحث بگذاریم و نظریاتمان را به اطلاع حضار برسانیم، به نظر فقط دلزدگی می آورد.
10-3- به نظر من در یک جامعه چند فرهنگی باید پذیرای افراد مختلف از فرهنگهای متفاوت و حتی هموطنانی با گذشته های گوناگون بدون پیش داوری بود.
10-4- تفریحات بسیار متنوعی وجود دارد، جرات و جسارت امتحان آنها را به خودمان بدهیم.
10-5 - ناچاریم کمی با اخبار ایران فاصله بگیریم و کمی هم اخبار و فرهنگهای جدیدی را که با آن سروکار داریم مطالعه کنیم. در غیر این صورت همیشه حالت مسافری سردرگم را خواهیم داشت.
نمی دانم حتما موارد مهم و زیادی هست که در موردش ننوشتم، اگر یادم بیاید آنها را بعدا خواهم نوشت. باز هم تکرار می کنم که اینها نظرات من بعد از یکسال و نیم است، ممکن است دیگران یا حتی خود من بعد از مدتی نظر دیگری داشته باشیم.
بدرود