تقابل از نوع ایرانی یا من چکاره بیدم

درود

به دلیل شرکت در کلاسهای skillmax در کسادی مطلب جدید به سر می بریم اما یک خبر نسبتا بد اینکه AMES تصمیم گرفته از این دوره یعنی دوره مارچ به بعد کلاسهای رایگان skillmax را برای دارندگان IELTS  از نمره 7 به بالا ارایه نماید. معلم ما هم نظر مخالف داره و می گه ممکن است در اثر کمبود داوطلب نظرشان عوض شود.

نکته بعدی تماشای رژه روز Mardi Gras بود. از عجیب بودن مراسم برای من که بار اولم بود همچین رژه ای را می دیدم بگذریم. نکته چالش برانگیز اون وقتی است که آدم از خودش می پرسد "آزادی رو تا کجاش هستی؟" یعنی در واقع "تا کجاش می تونی باشی ؟" تا وقتی توریست وار تماشا می کنی مشکلی نداری ولی هضم بعضی چیزا برای ما که تو ایران بزرگ شدیم زیاد آسون نیست.

اما می خوام براتون یه اتفاق جالبی ( نه چندان زیبا ) رو تعریف کنم و نظرتون رو بدونم. جایی که من کلاس می رم دوستان هموطن هم در سطوح مختلف حضور دارند و گاهی هم با هم گپی می زنیم. دو تا از این عزیزان که از ایران با هم رفیق گرمابه و گلستان 10 ساله بودند و ما تازه افتخار آشنایی باشون رو پیدا کرده بودیم یه روز ما رو داور( گوش شنوا شاید بهتر باشه) جدلی که بینشون پیش اومده بود، کردند. ماجرا را از زبون این دو عزیز دنبال کنید :

اولی (ر) : این رفیق ما تهرون که بودیم عضو هر چی گروه دفاع از ایران و کوروش و ... بود جوری که شورش در میومد، یه بار سر جریان اعتراضات نزدیک سفارت امارت مربوط به خلیج فارس نزدیک بود بگیرنش. حالا به محض اینکه معلم یه موضوع بحث تو کلاس راه می اندازه، این موضوع رو با اون زبون الکنش به ایران و وضعیت نبود آزادی و ... می کشونه این مهاجرا هم که زبونشون مثله خودمون داغونه موضوع رو چپکی می فهمند، اونوقت میان سراغ من که فلانی می گفت ...

دومی (ش) : آقا جون بلد نیستی توضیح بدی، توش موندی الکی گیر نده 

اولی (ر) : فرض کن تو بلدی و این آسیایی فهمیدن دقیقا تو چی می گی. خوب که چی ؟ کاری برات

 می تونن بکنن 

دومی (ش) : کاری که نه ولی بهتره واقعیت رو بدونن

اولی (ر) : حالا تو واقعیت کشور اونها رو میدونی یا فقط حال می کنی به خودت و هموطنات گیر بدی

دومی (ش) : آقا جون تو بلدی بهتر از من برو براشون توضیح بده

اولی (ر) رو به من :  تازگیها تریپ جدیدشم اینه که ایرانیهای دیگه ای رو که اینجاها می بینیم، به روی خودش نمیاره و می پیچونه که مثلا از یه ملیت دیگه است، آخه تابلو! قیافه و اسمت از 200 متری داد می زنه کجایی هستی

دومی (ش) : آقا جون من حال می کنم رفیق خارجی پیدا کنم، زبانم پیشرفت کنه خودمم پیشرفت می کنم

...

این مکالمه داشت بیخ پیدا می کرد و ما داشتیم در مکان استراحت کلاس تابلو می شدیم که من با مطرح کردن یه موضوع فوتبالی، غائله را ختم به خیر کردم. راستی می شه به دومی(ش) حق داد؟!

پی نوشت : آقا من گفتما اگر این فیس بوک آخرش از دست ایرونیا خارج و داخل قاط نزد.

بدرود 

چه خبر تهران !

درود

ابتدا از همه دوستان عزیزی که ابراز همدردی نمودند تشکر می کنم و برای شما و خانواده محترمتون آرزوی سلامتی و تندرستی دارم.

امیدوارم همیشه برای شادی به ایران برگردید. من در فرصت کوتاهی تصمیم به سفر کوتاه مدت به ایران را گرفتم و پس از کنترل هزینه ها و انتخابهای پرواز دو خط امارات و اتحاد، امارات را انتخاب کردم. عضو شدن در سیستمهای miles هر دوی اینها را به دوستان توصیه می کنم چون حداقل فایدش دریافت newsletter هایی است که ممکن است به کار آیند. برای تهیه بلیط از دفتر هما تراول ( 0290063636 ) در سیدنی کمک گرفتم که انصافا سرویس مناسبی را در ازای مبلغ کمی ( کمتر از 10 دلار + هزینه بلیط روی سایت ) به صورت تلفنی و email ای ارایه کردند. بلیط را یک ماهه گرفتم و ضمن مشخص کردن seat مان در پرواز، کارت پرواز را هم به صورت الکترونیکی گرفتم.

از شلوغی و درهم برهمی تهران و ترافیکش فقط همین را بگم که من با حضور اندکم در سیدنی و بازگشت مجدد به تهران جدا با مشکل روبرو بودم، البته به قول یکی از دوستان جنبه داشته باش. امیدوارم اونور سال وضع بهتر شه.

راستی شما اگر بخواهید زمان بلیط ok شده رفت یا برگشتتان را جابجا کنید باید 75 دلار( به ازای هر نفر )  جریمه بپردازید و البته دو بار اجازه این کار را دارید. داستان غم انگیزی هم در تهران برایم اتفاق افتاد، برای جابجایی زمان بلیط به دفتر امارات در تهران زنگ زدم، پس از کنترل توسط اپراتور و اطمینان از ok کردن زمان نزدیکتر، اپراتور از من پرسید آیا بلیط قبلی تان را کنسل کنم که ما هم اجبارا باید ok می دادیم. اما وقتی فردایش برای پرداخت جریمه به دفتر امارت ( روبروی خ توانیر ) مراجعه کردم فهمیدم که اپراتور محترم بلیط ok شده بنده را کنسل و برای پرواز دوبی-امارات من را در لیست انتظار قرار داده است، آقا/خانم ما رو میگی قاط زدیم ( از اون اتفاقاتی که 10 سال یکبار ممکنه بیفته ) خلاصه تهدید و غر و ... تا اینکه بنده خدایی که مسئول این اشتباه نبود اول یک جای مطمئن برای 4 روز دیرتر و فردای آن روز یک زمان مناسب برای پرواز ما ردیف کرد. راستی ما A380 را هم در برگشت افتتاح  کردیم، جالب بود و جدا دو طبقه، از ما بهترون طبقه بالا و معمولی با نون اضافی هم طبقه پایین. هواپیما جادارتر و قشنگ تر از مدلهای دیگر بود، ضمنا خدمه هم مودبتر و خوش برخوردتر از پروازهای مشابه بودند.

در مورد محل نشستن در پرواز و رزرو آن هم می خواستم بنویسم که علیرضای عزیز در آخرین پستش کامل توضیح داده است.

بدرود 

وضع زبان چطوره ؟!

درود
برای نوشتن این پست کلی فکر کردم که چه جوری شروع و چه جوری تمومش کنم. امیدوارم حالا که دست به کی برد شدم یه چیز قابل قبولی ( در حد نمره 12 ) در بیاد. با اینکه اصلا سرحال نیستم ولی نوشتن شاید کمی مسکن باشه.
من خودم به شخصه، ایران که بودم تنبلی ام میومد زبانم را قوی کنم و همیشه یه جورایی رفع تکلیفی با موضوع برخورد می کردم تو چند تا سفر و دوره ای هم که رفته بودم گلیم که چه عرض کنم، موکت خودم رو یه جوری از آب بیرون کشیده بودم. خوب طبیعتا الان مجبورم انرژی بیشتری بذارم. اما یادتون باشه اگر کلاسهای جورواجور رفته باشید و خودتون را با فیلم و سریال دیدن و BBC دیدن و ... هم اشباع کرده باشید، باید خودتون رو برای pardon گفتنهای پی در پی آماده کنید. اینو گفتم چون ممکنه بعضی از دوستان در برخوردهای اول شاکی بشوند که چرا لهجه american یا british شون اینجا مسموع نیست. یادمون باشه تو ایران خودمون هم آدمهای تو خیابون، فروشندگان مغازه ها و ... مثل گویندگان اخبار صحبت نمی کنند. نتیجه اخلاقی اینکه بر اساس میزان دانش زبانتون یه زمان startup برای خودتون درنظر داشته باشید. یادمون هم نمی ره که برای استفاده از زبان در محیط و برقراری ارتباط علاوه بردانش زبان، باید کمی هم در مورد فرهنگ این مملکت بدونیم.
اما توصیه هایی که شاید برای دوستان در راه مناسب باشه، استفاده از پادکستهای رادیو ABC استرالیا است که شما را اندکی با لهجه استرالیایی آشنا می کنه. بعد از اومدن هم اعتماد به نفس فراموش نشه، اگر زوج هستید سعی کنید ارتباط برقرار کردن با محیط را share کنید و خلاصه مدام خودتون رو در معرض شنیدن و صحبت کردن قرار دهید.
این روزها با همسر جان به کلاسهای skillmax که برای مهاجران دارای PR رایگان است می رویم؛ کلاسهایی در مورد رزومه نویسی و آداب یافتن کار و رفتار در محیط  کار است، اما در واقع بهانه ای برای پیشرفت زبان. البته اونجا ممکنه آدم دچار اعتماد به نفس زیادی بشه چون چینی هایی را می بینید که دو سال اومدن و نصف شما هم بلد نیستند، صحبت کنند؛ البته از حق نگذریم این بندگان خدا فقط وضع speaking شون خرابه و تو بقیه skill ها خصوصا listening خوبند. من بدجوری رفتم تو نخشون و احتمالا برداشتهام راجع بشون رو در یک پست خواهم آورد.

نتیجه : به جای انتظار کشیدن و چپ و راست چک کردن سایت مهاجرت و زنگ زدن به وکیل که چی شد و دنبال کردن اخبار انتخابات و forward کردن ده باره ایمیلهای به شدت تکراری که فقط آدرس خودت 2 بار توش اومده ( این لیست کارهای خودمه ) به زبانتون بیشتر برسید.

مردی که زیاد می دانست ولی عمل نمی کرد

بدرود

با ايران چه جوري تماس بگيريم

درود
پس از ورود يکي از سرويسهايي که به آن نياز خواهيم داشت تماس با ايران است و احتمالا هر يک از دوستان يک دوجين سورس خوب سراغ دارند ولي من هم تجربياتي داشتم که براتون ذکر مي کنم :
1 - استفاده از yahoo MSG يا skype که براي شخص طرف تماس شما محدوديتهايي ايجاد مي نمايد ولي  ( خصوصا skype ) ابزارهاي مناسبي هستند و با سرعت اينترنت dialup تهران ( حتي با  تصوير ) هم چندان مشکل هم ندارند.
2 - استفاده از نرم افزارهايي مثل FreeCall  يا PennyTel که باز هم نياز به نصب روي سيستم دارد و ضمنا بايد مبلغي را بابت هر Call به صورت ثابت يا بر اساس طول مکالمه پرداخت. FreeCall، پانزده يورو در ابتدا از کارت شما کسر مي کند و براي هر تماس با تلفن ثابت تهران، 7 سنت (يورو) و در ساير موارد 13 سنت ( يورو) به ازاي هر دقيقه محاسبه مي نمايد. اما PennyTel از روش آبونمان استفاده مي نمايد. هردوي اين روشها از کيفيت بالايي در مکالمه برخوردار نيستند و گاهي تاخير بيش از حد باعث کلافه شدن شما مي شود. راستي در Freecall  شما تماس رايگان با آمريکا، کانادا و داخل سيدني هم خواهيد داشت.
3 - و اما آخري همون کارت تلفن خودمون است که مخصوص ارتباط با ايران است و عموما از بقاليها قابل تهيه هستند. سه نوع کارت را ما و دوستان تست کرديم، راضي بوديم: Orange ، باران و Family . نه دلار مي پردازيد و صاحب ده دلار اعتبار ( معادل 200 تا 250 دقيقه ) مي گرديد، البته هزینه Call داخلی نبايد فراموش شود. صدا عالي و به قول فروشنده افغاني مثل بلبل ميشه باهاش حرف زد.
راستي اگر يه وقت خواستيد با ارسال يک پيامک کسي را سورپرايز کنيد، در SmsIran ، ثبت نام کنيد تا 20 پيامک رايگان است.
پانوشت : يک دوست عزيزي که در کانادا زندگي مي کند، نصيحت کرد اخبار ايران را به دلايل مختلف دنبال نکن و سرت به کار خودت باشه ولي نشد. از اخبار سياسي که بگذريم از علاقه ورزشي نمي شه گذشت. اين خبر و اين خبر رو ديدم و اين ويديو را هم، کلي حرصم در اومد و دلم هواي جنجالهاي عادل را کرد ... کمپين بود ما هم هستيم فقط توش خشونت نباشه.( الحاقیه یک روز بعد )
بدرود

اينجا چه خبره ؟!

درود
در اين پست می خواهم کمی در مورد مشاهداتم در مدت اقامت 40 روزه ام در استراليا بنويسم، مواردی که صحت يا دقتش ممکن است توسط باتجربه ترها مورد ترديد واقع بشه.
1 - آرامش در اينجا زياده، فکر کنم به خاطر نوع آب و هوا و طبيعتی که اينجا هست همه مردم و حتی حيوانات از آرامش زياد و گاهی خسته کننده ای برای ما برخوردارند.
2 - اوزی هايی که اينجا در ادارات يا مراکز ديگر با ارباب رجوع سروکار دارند خيلی کاناليزه فکر و برخورد دارند و از آنجا که بيش از 99 درصد مواقع هر کاری طبق برنامه از قبل تدارک شده اش پيش می رود، زمان وقوع يک حالت خاص خيلی گيج می شوند و طوری برخورد می کنند که خنگ به نظر می رسند و اين ما را که در مملکت تبصره و ماده واحده و حالت خاص بزرگ شده ايم، کلافه می کند.
3 - اميد به زندگی خيلی بالاست. کافی است شما اين روزها در يکی از مراسم فستيوال موسيقی سيدنی شرکت کنيد و افراد بالای 60 سال را ببينيد که چگونه خوشحالی می کنند و می رقصند.
4 - اين اوزی ها و مهاجرينی که تطبيق خيلی بالايی داشتند ( مثل چينی ها ) خيلی اهل خانواده اند. ديدن مناظری مثل خانمی که يک بچه به دست، يکی در کالسکه و يکی در شکم دارد خيلی رخ می دهد؛ و يا مردی که نوزادی را در بغل دارد و مشغول خريد مايحتاج منزل است.
5 - لابد که مثل همه جای دنيا، اينجا هم آدم خوب و بد وجود دارد ولی بواسطه وجود فرهنگ يا شايد قانون در برخوردهای روزمره، کسی آزرده خاطرتان نمی کند.
6 - Multicultural بودن به شدت حس می شود. هر مليتی Community خود را دارد، لباس خود را می پوشد، تفريح خود را دارد و با زبان خودش در صورت لزوم صحبت می کند. البته اصل آزادی، يعنی مخدوش نشدن آزادی ديگران به شدت رعايت می شود.
7 - اينجا خيلی راحت می شود سينما رفت و فيلمهای روز دنيا را با کيفيت دالبی تماشا کرد. مردم برای ديدن فيلم به سينما می آيند، نه برای تفريح خانوادگی يا SMS و Blue tooth بازی و ...
9 - قانون هر چيزی را آنقدر برای شما توضيح می دهند که در صورت تخطی از آن به هيچ وجه قابل انکار نباشد.
10 - مردم زندگی خودشان را می کنند، کسی هم مشغول ادا در آوردن نيست. منظورم شکلک نيست () بلکه ادای خوشبختی يا ادای باکلاسی يا ادای پولداری يا ادای فهميدگی و ...
11-  و اما هموطنان خوب ما هم اينجا حضور شکوهمندی دارند و وقتی با ايشان اتفاقی برخورد داريد، با لبخند متقابل يا رد و بدل کردن چند کلمه فارسی شما را خوشحال می کنند، خصوصا اگر فروشنده جايي باشند و شما سئوال سختی داشته باشيد. البته بگذريم که عده ای هم هستند که احتمالا هنوز با خودشان يا تيپ شان و يا هر چيز ديگری کنار نيامده اند و زمانی که حضور يک ايرانی را در شعاع 10 متری خود حس می کنند، صامت می شوند و ترجيح می دهند مسير خودشان را عوض کنند. نمی دونم ولی شايد يه روزی فهميدم چرا
12 - آسمان همه جا يکرنگ است؛ بله ولی آبی آسمان سيدنی و ابرهای زيبايش جذاب و ديدنی است.

پی نوشت - خيلی در وبلاگها ديده ايد که يکی از اولين اقدامات دوستان مهاجر گرفتن گواهينامه رانندگی است، اما چرا ؟ شما علاوه بر Medicare Card برای احراز هويت احتياج به کارت شناسايی يا ID Card داريد که متولی صدورش، RTA است. اين کارت کامل ترين احراز هويت را شامل می گردد. اين RTA ضمنا متولی صدور مجوزهای رانندگی انواع وسايل نقليه موتوری است بنابراين هر زمان که شما برای گواهينامه رانندگی اقدام کنيد و آزمون مربوط را با موفقيت بگذرانيد، ID Card قبلی ( در صورت وجود ) را با مجوز جديدتان دوباره صادر و در اختيارتان قرار می دهند. بنابراين جهت جلوگيری از هزينه صدور مجدد ( زياد نيست ) و همچنين فراغ بال و فرصتی که در روزهای اول وجود دارد، همه برای اخذ اين مجوز در روزهای اول اقدام می کنند.

بدرود

شب يلدا در سيدنی

سلام به همه
حسب حالی ننوشتی و شد ايامی چند                     محرمی کو که فرستم به تو پيغامی چند
با کمی تاخير يلدای همه مبارک باد. هفته اخير را به دليل خريد وسايل منزل خيلی درگير بودم ( بعدا در موردش خواهم نوشت ) ولی مطالبی که قصد نوشتنش را داشتم، مدام در ذهنم وول می خورد.
پی نوشت 1 - در پست قبلی به مواردی اشاره کردم که در اين کشور پيدا نمی شود و اگر شما لازم داريد با خودتان بياوريد. دو مورد ديگر هم هست يکی کارد ميوه خوری از اونايی که در ايران داريم و ديگری زودپز (که البته کم پيدا می شود). نکته لازم به ذکر، اين است که با توجه به شرايط موجود و ابزارهای ديگر موجود اصولا نيازی به اين وسايل حس نمی شود. اما به هر حال ممکن است عده ای از دوستان نيازش را حس کنند.
پی نوشت 2 - همانگونه که قبلا هم عرض کردم، مواردی را که اشاره می کنم، لزوما بهترين يا مفيدترين راهها نيستند و صرفا تجربياتی هستند که من پشت سر گذارده ام. ضمن اينکه ممکن است بعضی از آنها تکراری و پيش پا افتاده باشند که پيشاپيش عذر می خواهم.
پی نوشت 3 - بدانيد که اين اوزيها ( استراليايی ها به خودشان اوزی OZ می گويند) مثل بقيه خارجيها به شدت به تعطيلات ( از هر نوعی) اهميت می دهند و برنامه ريزيهای خاص خودشان را دارند.
پی نوشت 4 - الان در خانه جديد با وسايل جديد و چيدمان جديد در حال نگارش پست هستم. از دوهفته که می گذرد و در خانه خود ساکن می شويد، کم کم روح شما هم با موضوع کنار می آيد، هرشب خواب ايران را نمی بينيد و يادتان می رود کجاييد.
پی نوشت 5 - گوش کردن به راديوهای استراليا ( مثل ABC ) برای آشنايی با لهجه اوزيها به شدت توصيه می شود.
پی نوشت 6 - دوستانی در آخرين روزها مجموعه پاورچين را هديه دادند که به شدت اينجا می بينيم و کيف می کنيم. ديشب جريان عمه کتی بود و ... از ايشان به سبب لطفشان سپاسگذارم.
پی نوشت 7 - آقا می گن قاب عکس هم OK است اين آخری ديگه بدجوری تنوری و داغ است.
و اما ادامه ماجرا :
بعد از رسيدن به شهر مورد نظر و استراحت احتمالا يک روزه، از فردای کاري اش روزها پر مشغله خواهند بود. ليستی از اقلام مورد نياز و کارها را تهيه کرديم و  بدون معطلي آغاز کرديم :
- مراجعه به شعبه يک بانک ( مثلا ANZ ) و افتتاح يک يا چند حساب ( بر حسب مورد ): برخی از دوستان (من در يکی از وبلاگها ديدم ) حساب را با شرايط خاص از ايران افتتاح کرده اند اما اينجا هم زمانی نمی برد، با مراجعه حسابها افتتاح می شوند و همانجا درخواست کارت Debit ( برای خريد و برداشت از حساب) و همچنين Visa ( برای پرداختهای اينترنتی ) را از شما خواهند پذيرفت.  صورتحساب بانکی (Statement) را در اسرع زمان ممکن درخواست نماييد که به شدت اوايل کار کاربرد خواهد داشت.
- اقدام برای کارت Medicare : اين کار با مراجعه به يکی از مراکز Medicare انجام می شود. ما رفتيم و درخواست را داديم، هيچ رسيدی هم به ما ندادند ( و تا حالا هم کارت نرسيده است ) ولی بعدا در جايي خواندم که می شد تقاضای شماره Medicare موقت هم داد، اگر شد حتما اين کار را بکنيد.
- اقدام برای گرفتن (TFN( Tax File Number : داشتن شماره مالياتی برای هر شخصی که قرار است حقوق بگيرد و يا حساب Saving  داشته باشد، لازم است. اين کار از طريق سايت مربوطه هم قابل انجام است.
* نکته لازم به ذکر اين است که بعدا در همه اين موارد مجبور به تعويض آدرس خواهيد بود.
- پس از اين موارد و با در دست داشتن کپی از پاسپورتها و صورتحساب بانکی می توانيد منزل اجاره کنيد که پست آن به زودی خواهد رسيد.
راستی اين آدرس هم کلی مطلب به زبان شيرين فارسی خودمان دارد.